سلامت نیوز: بیشک یکی از معضلات بزرگ جامعه در امور آموزشوپرورش، کودکانی هستند که بنا به هر دلیلی از تحصیل محروم شده و قادر به رفتن به مدرسه نیستند که عوامل بسیاری در این مقوله قابل بررسی و تامل است.
به گزارش سلامت نیوز، روزنامه جهان صنعت نوشت: از جمله عوامل موثر در بازماندن کودکان از تحصیل، مسایل اقتصادی و فرهنگی و همچنین کمبود امکانات آموزشی و نبود فضاهای آموزشی در بسیاری از نقاط کشور است. در میان استانهایی که کودکانشان از تحصیل و باسواد شدن محروم میشوند، استانهای محروم دارای آمار فاجعهبار و دور از تصوری هستند که استان محروم کردستان مصداق بارز این وضعیت است که میتوان آن را به بیشتر استانهای محروم کشور تعمیم داد.
در استانهای محروم از جمله کردستان و در میان بازماندگان از تحصیل در این استان، مناطق روستایی مورد هجوم بیشترین آسیب قرار گرفته و با توجه به مشکلات خاص منطقه، دختران این منطقه وضع بسیار اسفبارتری نسبت به پسران دارند.
همچنین در این استان و در میان شهرهای آن، وضع آموزشی و آمار ترک تحصیل در شهرهای بانه و مریوان نابسامانتر از بقیه شهرهاست که از جمله دلایل آن، وضعیت منطقهای خاص این دو شهر، مرزنشینی و داشتن بیشترین فاصله از مرکز استان و کشور و عدم دسترسی مناسب به امکانات آموزشی و رفاهی نسبت به سایر شهرهای این استان و همچنین فرهنگ و نگاه خاص و متفاوت منطقه نسبت به این مسایل است.
طبق آخرین سرشماری که در سال 1390 در استان کردستان صورت گرفته است مجموعا 1889 روستا وجود دارد که از این تعداد 1702 روستا دارای سکنه و 187 روستا بهصورت دائمی و موسمی خالی از سکنه هستند.
از میان این 1702 روستای دارای سکنه، در 162 روستا کمتر از 20 خانوار زندگی میکنند و مابقی بالای 20 خانوار را در خود جای داده است. از زاویهای دیگر 214 روستا دارای جمعیتی کمتر از 50 نفر و 1488 روستا جمعیتی بالای 50 نفر دارند.
همچنین طبق این سرشماری جمعیتی بالغ بر 457 هزار نفر (زن و مرد) بالای شش سال سن در این روستاها زندگی میکنند. حال نگاهی گذرا به تعداد مدارس روستایی در این استان میاندازیم.
در این استان 204روستامهد، 1506 دبستان، 43 دبیرستان شبانهروزی دوره اول (32 پسرانه و 11 دخترانه)، 462 دبیرستان عادی دوره اول (144 پسرانه، 120 دخترانه و 198 مختلط)، 32 دبیرستان شبانهروزی دوره دوم (25 پسرانه و هفت دخترانه) و 115 دبیرستان عادی (مجموع همه رشتهها باهم) که از این تعداد نیز 66 دبیرستان پسرانه و 47 دبیرستان دخترانهاند.
نگاه به این آمار، تا حدودی علت و عوامل بازماندن کودکان روستایی از تحصیل در استان کردستان خود را نمایان میکند یعنی از مجموع 1702 روستای دارای سکنه 1506 روستا دارای دبستان بوده و کودکان آن قادر به تحصیل در ابتدایی ترین سطح تحصیلات یعنی تا پایان پایه ششم هستند. در واقع به طور نسبی 196 روستا از 214 روستایی که جمعیتی کمتر 50 از نفر دارند، از نعمت تحصیل در ابتداییترین سطح تحصیلات نیز بیبهرهاند.
حال سوال اینجاست که چه تعداد از این خانوادهها حاضر به هزینه کردن و فرستادن فرزندانشان به روستاهای همجوار برای تحصیل بوده و با توجه به کوهستانی و گاها صعب العبور بودن راهها (مخصوصا در فصل زمستان) و عدم امکان استفاده از وسایل نقلیه بهصورت همیشگی و مداوم، این ریسک را میپذیرند؟
از طرفی با توجه به آمار مدارس متوسطه دوره اول که در مجموع 505 مدرسه است، میتوان دید که در استان، تعداد روستاهایی که امکان ادامه تحصیل کودکانشان در پایه هفتم، هشتم و نهم فراهم است، حدود 30 درصد کل روستاهای دارای سکنه است. یعنی بطور متوسط از هر سه یا چهار روستا، یک روستا این مکان برایش فراهم شده است. با توجه به مسیرهای راههای بین روستاها تعداد خانوادههایی که حاضر به فرستادن فرزندانشان برای ادامه تحصیل و کسب مدارج بالاتر هستند، بسیار کاهش یافته و دود این ظلم فقط به چشم کودکان معصوم این خطه میرود.
فاجعه اصلی در ورود نوجوانان به دوره دوم متوسطه روی خواهد داد که تعداد دبیرستانهای دوره دوم مجموعا به 147 مدرسه یعنی فقط حدود هشت درصد تعداد روستاهای این استان تقلیل مییابد. به عبارتی دیگر تقریبا از هر 12 روستا فقط نوجوانان یک روستا امکان ادامه تحصیل در دوره دوم متوسطه را دارند و 11 روستای دیگر باید فرزندان خود را یا از ادامه تحصیل بازدارند یا به روستاهای دارای دبیرستانهای دوره اول برای ادامه تحصیل بفرستند. با توجه به تعداد بسیار کم مدارس شبانهروزی در هردو مقطع متوسطه اول و دوم، اکثریت قریب به اتفاق این دانشآموزان باید در فاصله بین روستای خود تا روستای دارای دبیرستان تردد کنند. از سویی دیگر این امکان برای بسیاری از این دانشآموزان نه مقرون به صرفه بوده و نه ارزش ریسک کردن دارد و موجبات ریزش شدید، ترک تحصیل و باز ماندن از فرآیند تعلیم و تربیت را در میان نوجوانان اکثر روستاها فراهم آورده و امکان باسواد شدن را از این نوجوانان سلب میکند. نکته قابل تامل دیگر در این سرشماری این است که در میان این تعداد کم مدارس، نسبت پایین مدارس دخترانه به پسرانه تاسفبارتر است که با توجه به حساسیت خانوادهها و نگرشهای سنتی نسبت به قضیه پسر و دختر که در بین ایرانیان بسیار رایج است، اوضاع دختران بیگناه بسیار وخیمتر از پسرانی است که آنها نیز مشمول این ظلم بزرگ میشوند. جدای از اینها، امکان تردد برای دختران و حتی ادامه تحصیل در مدارس شبانهروزی، به دور از چشم والدینشان در این منطقه بسیار پایین بوده و تقریبا صفر است.
در کنار دختران و مشکلات عدیده آنها، پسران نیز دارای مشکلات خاص خود از قبیل کمک به خانواده در امور دامداری و کشاورزی (که شغل اصلی اکثریت ساکنان روستاها در این منطقه است)، کمک خرج خانواده بودن برای امرار معاش (با توجه به تنگدست بودن غالب روستانشینان این منطقه)، کمتر کردن هزینههای خانواده بر اثر تحصیل و تردد بچهها هستند. همین مشکلات باعث میشود تعدادی از کودکانی که امکان و توانایی تحصیل ندارند، به شغل «کولبری» روی بیاورند که به شدت برای آنها خطرناک است. این موضوع نه تنها کودکی و کودک بودن آنها را نشانه میرود و تبدیل به بزرگسالانی میشوند که در سنین پایین کودکی کار میکنند بلکه تمام آینده آنها را نیز تحت تاثیر قرار میدهد.
لازم به ذکر است به گفته مدیرکل نوسازی و تجهیز مدارس استان کردستان، از سال 87 تاکنون 22 پروژه ساخت مدارس جدید روستایی در دستور کار بوده و از این تعداد 19 پروژه تا به امروز آماده و تحویل آموزشوپرورش شده است. این به آن معناست که آمار فوق در فاصله این چهار سال (از سال 90 تا 94) تغییر چندان محسوسی نکرده و نسبتا همان درصدهای گفته شده در بالا قابل ارائه هستند. حال این کودکان با این خیل مشکلات و بسیاری مشکلات دیگر که برشمردن آنها در این مجال نمیگنجد، باید در مدارس تخریبی و کهنه که دارای کمترین جذابیتی هستند، درسهای پرحجم و گاه بیفایده و بیپیوند با مسایل زندگی را تحصیل کرده و از تمامی این فیلترهای بازدارنده بگذرند تا بتوانند مدرک دیپلمی کسب کرده و خود را باسواد بنامند. دیگر ادامه تحصیل در آموزش عالی و کسب مدارج دانشگاهی نیز بماند که بیشتر شبیه به یک شوخی برای این طیف از فرزندان این سرزمین است. گاهی اوقات با شنیدن کلماتی از قبیل ادامه تحصیل، سواد و دانشگاه میتوان خنده تلخی را بر لبان این طیف مشاهده کرد و آه جان سوزی که از نهادشان برمیآید را شنید.
تعداد کمی از کودکان برای ادامه تحصیل به شهر میروند
البته ناگفته نماند هستند خانوادههایی که بهخاطر فرزندانشان و فراهم کردن امکان ادامه تحصیل آنها، از روستا به سمت شهرها کوچ کرده و این حالت نیز موجبات ایجاد شغلهای کاذب و حاشیهنشینی در شهرها را ایجاد کرده است. با وجود همه اینها، تعداد خانوادههایی که چنین اهمیتی برای آینده نامعلوم فرزندانشان قائل هستند آنقدر کم است که میتوان به راحتی از آن صرفنظر کرده و حتی در پایین آوردن آمار کودکان باز مانده از تحصیل دخیل نکرد.
همچنین تعداد بسیار کمی از خانوادهها بدون اینکه از روستا به شهر کوچ کنند از نقشه دیگری استفاده کرده و فرزاندانشان را برای ادامه تحصیل روانه شهرها میکنند. پس یا خانهای برایشان اجاره میکنند که در این حالت معضلاتی از قبیل مشکلات تهیه غذا و مسایل بهداشتی و سلامت و همچنین دوستی با افراد ناباب با توجه به دوری از خانواده و عدم کنترل والدین بر مسایل اخلاقی و تربیتی آنها، برای این دسته از نوجوانان پیش میآید. یا اینکه آنها را به دست اقوام نزدیک میسپارند که در این حالت نیز در اغلب موارد مورد بیمهریهای ناگواری قرار میگیرند و امکان برهم خوردن تعادل روانی این نوجوانان بسیار بیشتر از حد معمول میشود.
این قصه سر دراز دارد و این فرصت مجمل. اگر گوش شنوا و وجدان بیداری باشد همین حکایت او را کافیست. در غیر اینصورت قصه هزار و یک شب نیز گوشهای بسته و چشمهای خفته را بیدار نخواهد کرد. شعارها و حرفهای قشنگ نیز دردی از این ملت فهیم و فرهیخته و دردمند دوا نخواهد کرد. در کشوری که داعیه فرهنگ و تمدن چند هزار ساله دارد و سرشار از معادن و ذخایر زیرزمینی است با مدیریت صحیح و جلوگیری از بعضی فسادهای اداری و مالی میتوان بهترین شرایط را برای تحصیل همه اقشار جامعه بهوجود آورد.
در واقع ایجاد کردن اینگونه مشکلات و دشواریها بر سر راه ادامه تحصیل کودکان، ظلم بزرگی در حق آنها و آینده کشور است.
به قول کردی: قسه هه زاره یه کی به کاره
( از هزار حرف یک حرف آن به کار میآید)
نظر شما